داستان فیلم در مورد مادری تنها به نام "هالی مک‌کورد" که برای تامین مخارج زندگی و نجات جان پسرش، به سمت کار خلاف کشیده شده و شروع به جا به جا کردن تجهیزات پزشکی با ماشین خود در بازار سیاه می‌کند اما ...

عاشق شدن برای دو نوجوان به نام های "ژولیت" و "کالیوپ" بسیار دشوار است، چرا که یکی از آنها خون آشام و دیگری شکارچی خون آشام است و ...

گاهی اوقات گذشته تان برمی گردد تا گازتان بگیرد ، داستان دو خانواده رقیب و اوباش که به اشتباه توسط سازمان حفاظت از شاهدین به یک شهر فرستاده می شوند و ...

فیلم داستان یک ابر قهرمان به اسم «مکس فیست» را روایت می کند که مدعی است از بُعد زمانی و مکانی دیگری به این بُعد و کره زمین آمده و قدرت هایش را از دست داده است. هیچکس به جز پسر جوانی به اسم «همستر»، گفته های او را باور نمی کند تا اینکه ...

چهار دوست ماجراجو 50 میلیون دلار پول نقد را در جزیره ای دورافتاده پیدا می کنند ، همه چیز خوب است تا اینکه متوجه می شوند که آن پول را اداره مبارزه با مواد مخدر بر سر یک توافقی برای کارتل تا دندان مصلح جا گذاشته اند و ...

پسری به نام مکس جنکینز که در یک فروشگاه بازی‌های ویدیویی مشغول به کار است، تنها نسخه باقی ‌مانده از یک بازی افسانه‌ای را پیدا می‌کند و پس از اجرای آن، به طور ناخواسته، نیروهای اهریمنی را در دنیای واقعی رها می‌سازد. در ادامه، مکس و دو دوست صمیمی‌اش باید راه نجات از این مخمصه را پیدا کنند و ....

یک مستند ساز بلند پرواز زمانیکه اقدام به فیلم برداری از زنی زیبا که مردان را بخاطر پول تحقیر میکند ، قسمت های تاریک خود را کشف میکند و ...

دنیای زنی از این رو به اون رو می شود زمانی که خواهر کوچکترش ازدواج می کند و ...

در سال ۱۸۴۸، یک بانک تصمیم دارد یک ریل راه آهن سرتاسر مکزیک بکشد، از این رو شروع می کند به خریدن بانک‌های کوچک و زمین‌های کشاورزان بدهکاری که بر سر راه هستند. مامور بانک، ظالمی بنام «جکسون» است. دو زن تصمیم می گیرند جلوی این بی عدالتی را بگیرند، «ماریا» (پنلوپه کروز) دختر زمخت و بی سواد یک مزرعه‌دار، و «سارا» (سلما هایک)، دختر تحصیل کرده‌ی صاحب بانک‌. ماریا و سارا جهت فراهم کردن پول برای مردم بی خانه‌مان و گرفتن انتقام، شروع به سرقت از بانک‌ها می کنند. اما جکسون و افرادش نیز بیکار نمی نشینند و ...

هنگامی که اختلال و حمله عصبی سبب می شود تا یک پدر و مادر (نیکلاس کیج و سلما بلیر)، دچار مشکلات روانی شوند، دختر نوجوان و پسر کوچکشان بایستی تا یک ۲۴ ساعت دیوانه‌وار را تحمل کرده و از دست آن‌ها نجات پیدا کنند…

مردی به نام لی گیتس مجری یک برنامه اقتصادی در تلویزیون است. یکی از بینندگان این برنامه به نام کایل بادول که تمامی ثروتش را در یک سرمایه گذاری از دست داده است، عامل اشتباهش را حرف های لی گیتس در برنامه اش می داند، برای همین لی را گروگان میگیرد و ...